دانشگاه فردوسی مشهد
دانشکده علوم پایه
گروه فیزیک
عنوان:
سنتز و بررسی خواص ترموالکتریکی نانوپودر NaCo2O4
استاد راهنما :
دکتر احمد کمپانی
استاد مشاور:
دکتر سید محمد حسینی
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
چکیده:
در این پژوهش، نانوپودر سرامیکی با ترکیب NaCo2O4 به روش احتراق ژل تهیه و سپس تأثیردمای تکلیس بر ویژگیهای ساختاری نمونه بوسیله پراش پرتوی X (XRD)، میکروسکوپ الکترونی (TEM) و طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه (FTIR) بررسی شده است. نتایج حاصل از پراش پرتوی X نشان می دهد که در دمای تکلیس ˚C800 ساختار هگزاگونال به طور کامل شکل گرفته است. پارامتر شبکه با استفاده از طیف XRD و نرم افزار Celref برای دمای ˚C800 محاسبه شده است. اندازه دانهها به کمک رابطه شرر ،63/76 نانومتر و با استفاده از تصویرTEM ،40 نانومتر بدست آمد. در طیف FTIR مربوط به این ترکیب، دو قله جذبی دیده میشود که مربوط به پیوندهای فلز- اکسیژن (M-O) در این ساختار است و در اینجا (M=Na, Co) میباشد.
در بخش دوم پایان نامه، که مربوط به بررسی ویژگی ترمو الکتریکی این نانوپودر میباشد، نمونه تکلیس شده در دمای˚C 800 انتخاب کردیم . نمودار تغییرات مقاومت ویژه بر حسب دما نشان می دهد که مقاومت ویژه با افزایش دما افزایش می یابد و در نتیجه نمودار رسانندگی الکتریکی بر حسب دما روند کاهشی دارد . در نمودار رسانندگی گرمایی بر حسب دما شاهد افزایش رسانندگی گرمایی نسبت به دما هستیم. مقدار نسبی ضریب سیبک اندازه گیری شده برابر51 /96 میکرو ولت بر کلوین بدست آمد و در نهایت نمودار ضریب سیبک بر حسب دما رسم شده است که نشان می دهد با افزایش دما مقدار آن افزایش مییابد.
فصل اول: مقدمه ای بر پدیده ترموالکتریک
1-1- مقدمه
اثر ترموالکتریک1 عبارت است از: تولید جریان الکتریکی دریک رسانا به سبب اختلاف دما بین دو نقطه در آن. Thermoاز واژهی یونانی thermos به معنی گرما گرفته شده و electric صفت نسبی Electricity به معنی برق است. ترموالکتریسیته، همانطور که از نام آن بر میآید، به پدیدههایی اشاره دارد که انرژی گرمایی والکتریسیته را شامل میشود.
در سال 1821 دانشمندی به نام سیبک1 اولین گزارش مربوط به مشاهدات اثرات ترموالکتریکی را به فرهنگستان علوم پروسیان2 ارائه کرد. وی با گرم کردن محل اتصال دو رسانای نامتجانس توانسته بود بین دو سر دیگر آنها یک اختلاف پتانسیل ایجاد کند. علی رغم اینک سیبک فهم کاملی از این آزمایشات نداشت و نمی توانست این اثرات را به خوبی توجیه کند، اما توانست اثرات ترموالکتریکی را در رساناهای مختلف دیگر مشاهده کند.
13 سال بعد، یک ساعت ساز فرانسوی به نام پلتیه3 نتایج کم و بیش مشابهی را ارائه کرد و دومین اثر ترموالکتریکی را کشف نمود. او نشان داد که هر گاه جریان الکتریکی از محل اتصال دو رسانای متفاوت عبور داده شود، بسته به جهت جریان، فرآیند جذب یا تولید گرما انجام میشود. باید توجه داشت که این اثر کاملاً با اثر گرما مقاومتی ژول تفاوت دارد. پلتیه هم همانند سیبک به طور کامل نتوانست ماهیت فیزیکی نتایج بدست امده را توضیح دهد،اما در سال 1838، لنز4 نشان داد که آب در محل اتصال بیسموت- آنتیموان میتوانست یخ ببندد و چنانچه جهت جریان عوض میشد یخ تولید شده ذوب میشد.
تامسون5 که بعداً به لرد کلوین معروف شد، متوجه شد که میبایست بین اثر سیبک و اثر پلیته ارتباط وجود داشته باشد. او توانست این ارتباط را با استفاده از مباحث مربوط به ترمودینامیک مشخص و نتیجهگیری کند که باید یک اثر سوم ترموالکتریکی (که امروزه به اثر تامسون معروف است) نیز موجود باشد. این اثر سوم ترموالکتریکی بدین معنی است که فرایند گرمایش یا سرمایش میتواند در رسانای همگن اتفاق بیافتد، اگر یک جریان الکتریکی در جهت گرادیان دمایی در آن وجود داشته باشد.
علی رغم این واقعیت که اثرات ترموالکتریکی برای مدت زمان طولانی شناخته شده است اما استفاده عملی از این اثرها تنها در چند دهه گذشته با ساخت ترموکوپل برای اندازه گیری دما و مجوعهای از ترموکوپل به نام ترموپایل برای آشکارسازی انرژی تابشی انجام شد. در هر دو وسیله فوق از اثر سیبک استفاده میشود که در آن تولید الکتریسیته توسط گرما انجام میشود. در ابتدا ترموکوپلهای ساخته شده دارای حساسیت بسیار پایین بودند اما امروزه با پیشرفت فن آوری ساخت مدار بهتر، حساسیت این ابزارها بسیار بالاست.
نظریه اساسی مربوط به تولید و فرایند سرد سازی اولین بار به طور رضایت بخشی توسط آلتن کرش1 مطرح شد. او نشان داد که برای مقاصد کاربردی مواد مورد استفاده میبایست دارای ضریب ترموالکتریکی بالا باشند. ضمناً لازم بود که رسانندگی الکتریکی آنها نیز بالا باشد تا گرمای ژول کمینه باشد. ویژگی سوم این مواد آن است که باید دارای رسانندگی گرمایی پایینی باشند تا افت انتقال گرما در آنها کم باشد.به هر حال شناخت ویژگیهای مواد و کشف موادی که دارای خصوصیات بالا باشند خود مسالهای پیچیده بود و محققان زیادی برای دستیابی به چنین موادی تحقیقات زیادی انجام دادند که نتیجه آن دستیابی به مواد نیمرسانا به جای رسانا، بود که اثرات ترموالکتریکی را به صورت بهتر در مقایسه با رساناها از خود نشان میدهند. امروزه استفاده از چنین موادی امکان ساخت مدارها و سرد کنندههای ترموالکتریکی با راندمان بالا را ممکن ساخته است.
2-1- اثر سیبک
همان طور که قبلا اشاره شد، اثر سیبک توسط توماس جان سیبک ( 1770-1831) دانشمند آلمانی در سال ۱۸۲۲ کشف شد.
مطابق شکل (1-1) سیبک دو میلهی مس و بیسموت را به هم متصل کرد و موازی با میلهها عقربهی مغناطیسی را قرار داد تا بتواند آزادانه حول محور قائمی بچرخد.
هنگامی که یک محل اتصال دو فلز به وسیلهی شعله گرم میشد، انحراف عقربهی مغناطیسی عبور جریان الکتریکی را در مدار نشان میداد. سیبک این آزمایش را با فلزهای متفاوت تکرارکرد و نتیجه گرفت که هرگاه اتصا لهای دو فلز ناهمجنس در دماهای متفاوت قرار گیرند نیروی محرک الکتریکی (e.m.f) در مدار تولید میشود[1].
پس اگر مادهای که حاوی الکترونهای آزاد است در معرض جریان گرمایی قرار بگیرد به طوری که اختلاف دمای T)∆) در دو طرف آن ایجاد شده، در این صورت با یک اختلاف پتانسیل مدار باز (V∆) روبرو خواهیم شد. برای یک جسم همگن و اختلاف دمای کوچک، رابطه میان اختلاف پتانسیل (V∆) و اختلاف دما(T∆)، چنین است.
که در آن،S، ضریب ترمو الکتریک 1یا ضریب سیبک 2نامیده میشود. نام اخیر برای نیمرساناها متداول شده است. بدین ترتیب توان گرمایی بیان کننده بزرگی ولتاژ ترموالکتریکی ایجاد شده در مقابل اختلاف دمای موجود در ماده می باشد. یکای ضریب سیبک ولت بر کلوین (V/K) است، اما معمولا این ضریب بر حسب میکرو ولت بر کلوین بیان میشود و مقادیری بر حسب صدها میکرو ولت بر کلوین، منفی و یا مثبت، نشان دهنده یک ماده ترموالکتریک خوب است. با استفاده از رابطه(1-1)، میتوان به معادله کلیتر زیر رسید[5].
برای دانلود متن کامل پایان نامه اینجا کلیک کنید.
:: بازدید از این مطلب : 42
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0